یک قرارداد بینالمللی برای تدوین و وقوع، همکاری همهجانبه قدرتهای جهانی را میطلبد و برپایی نشستهایی در این زمینه برای رسیدن به یک توافق بینالمللی یک افتخار دیپلماتیک برای یک کشور است که موفق شده جهان را به سمت خود جلب و مطالبات خود را در زمینه منافع ملی خود مطرح کند. از طرفی قانع کردن ابرقدرتهای جهان در راستای همکاریهای بینالمللی نیز یکی دیگر از دستاوردهای دیپلماسی در چارچوب موازنه منفی است مخصوصا در زمانی که نگاه کشورهای خارجی به ما با توجه به قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل بسیار خدشهدار شده بود تلاش برای دستیابی به یک توافق و در نهایت امضای برجام توانست نام ایران را از مسائل غیرواقعی که جهانیان آن را باور کرده بودند دور کند و بتوانیم دوباره در تمامی عرصهها از جمله اقتصاد حق از دست رفته خود را بازیابیم. اینکه نتیجه حاصل از این توافق و پیامدهای بعد از آن چه شد قابل تامل است اما باید توجه کرد که با وجود خروج امریکا از برجام و بدعهدیهای این کشور یکی از بزرگترین دستاوردهای ما از این قرارداد خروج از قطعنامه شورای امنیت و ایجاد فضای گفتمانی با دیگر کشورها شد که حتی بدون حضور امریکا نیز ایران میتواند با یک دیپلماسی صحیح در راستای منافع خود با دیگر کشورها به مذاکره بنشیند و حرف ایران در تمامی جهان از اعتبار خاصی برخوردار باشد. برجام به جهان ثابت کرد کشور بدعهد و غیرقابل اطمینان بر خلاف تصورشان ایران نیست و همان امریکایی که خود را مهد دموکراسی جهانی میداند رفتارهایی بر خلاف عرف جهانی انجام داد. برجام این فرصت را برای کشور فراهم کرد که از طریق آن با ایجاد کانال اقتصادی میان خود و اروپا و شرق آسیا بتواند به خواستههای برحق خود دست یابد و از طرفی در مقابل تحریمهای ناجوانمردانه امریکا که بیهیچ منطقی هنوز در جریان است مقاومت کند. درست است مخالفین داخلی و طیف هوادار ترامپ در امریکا این معامله را برهم زدند اما از نظر منطق سیاست راهی به جز مذاکره عاقلانه میان کشورها برای حل مسالمتآمیز مشکلات وجود ندارد و ترامپ نیز نتوانسته با سیاستهای زورگویانه خود به خواستههایش دست یابد از طرفی امریکا نه تنها نتوانست مشکل ایران را برای خود حل کند بلکه خود دچار چالشهای عظیمتری شده که عبور از آنها دیگر مانند بحرانهای پیشین برای غرب نیست.
ایران تحت عنوان یک ابرقدرت با ماهیت امپریالیستی هیچگاه پای میز مذاکره نرفته اما امریکا دقیقا با همین نشانی خود را در مقابل کشورها مینشاند و نگاه غرب به کشورهای خاورمیانه با گسترش بیشتر اینگونه مذاکرات قطعا دیگر نگاهی از بالا به پایین نخواهد بود. برجام آزمونی برای سنجش عقلانیت دولتها و جریانهای سیاسی در کل جهان بود که خود را در کدام طرف این مساله قرار میدهند زیرا تقابل نظامی با ایران برای امریکا جز فاجعه چیزی در پیش ندارد و طرف غربی نیز به خوبی میداند که راهی به جز تعامل با ایران در راستای توافقاتی اقتصادی- سیاسی وجود ندارد. اهمیت برجام برای داخل کشور نیز بسیار زیاد بوده است و عمده ایدهآلهای این قرارداد برای مردم شاخه اقتصادی آن بود که جامعه را به گشایشهایی امیدوار کرد زیرا اقتصاد ما به عنوان یک چارچوب آسیبپذیر از سوی سیاستهای خارجی به شدت تحت تاثیر اینگونه توافقات سیاسی با دیگر کشورهاست و ایجاد کانالهایی امن با تمام جهان به جز رژیم صهیونیستی میتواند، راهگشای بحرانهای اقتصادی در کشور باشد و مشخص است که هرگونه ورود و خروج ارز به کشور نیز در جهت تعامل با طرفهای خارجی است حتی قرارداد اخیر با چین نیز بخشی از دیپلماسی صحیح کشور ما در برخورد با چین است. به راستی با یک نگاه عینی به این مساله میتوان دریافت که راهی نیز به جز گفت وگو با جهان برای کشور ما باقی نمانده بود و برای اثبات حقانیت خود نیز باید به پای میز مذاکره میرفتیم. شاید بعضی تحلیلها پیرامون انتخابات امریکا، گویای بازگشت بایدن به برجام و توافقات دیگر باشد اما مساله کشور ما دیگر نفس برجام و ورود امریکا به آن نیست زیرا عمده برداشتهای سیاسی برای ما از این قرارداد کسب شده است و امریکا برای ثابت کردن سیاستهای جدید خود است که خواستار بازگشت به برجام شده است. در یک چشمانداز ۵ ساله نیز کشور ما با استفاده از پتانسیلهای دیپلماتیک و زیرساختهای اقتصادی خود در پیوند با بخشی از اروپا و شرق آسیا میتواند مدیریت بحران اقتصادی را به دست بگیرد و آنگاه توازن قوا میان کشورهای مذاکرهکننده برای روزی که فضایی برای توافق بینالمللی ایجاد شد، برقرار میشود و دیگر مذاکره با غرب از سر ضعف نخواهد بود.
{tab title=”روزنامه اعتماد” alias=”etemadnewspaper”}
{/tabs}